فرهنگ سازمانی دنیسون چیست؟

فرهنگ سازمانی دنیسون یک مدل معتبر برای توصیف، اندازه‌گیری و بهبود فرهنگ سازمانی است که توسط دنیسون (Denison) و همکارانش ارائه شده است.همانند افراد، سازمانها نیز دارای شخصیت هایی می‌باشند، که این قالب شخصیتی سازمان را، فرهنگ آن سازمان می‌گویند.

فرهنگ سازمانی دنیسون چیست

فرهنگ سازمانی یکی از ویژگی‌های اساسی سازمان است وشاید مهم‌ترین رسالت مدیران ، تنظیم راهبرد سازمانی در حوزه فرهنگی و ایجاد یک فرهنگ سازمانی مناسب است.فرهنگ مهم است، زیرا هر اقدامی بدون آگاهی از نیروهای فرهنگی ممکن است پیامدهای پیش بینی نشده و ناخواسته داشته باشد.

دنیسون، فرهنگ سازمانی را نیروی قدرتمند می‌داند که نحوه عمل کردن و چگونگی عملیات‌ها را تعیین می‌کند.و عقیده دارد، فرهنگ سازمانی به ارزش‌های اساسی، باورها و اصولی ارجاع می‌شود که همچون شالوده ای محکم به نظام مدیریتی خدمت می‌کنند.علاوه بر آن، هم ارزش ها و باورها و هم نظام مدیریتی، باعث تقویت آن اصول اولیه می‌گردند.

این اصول ها و ارزش‌ها ماندگارند ، زیرا برای اعضای سازمان، حاوی معانی و مفاهیم خاصی هستند.وی معتقد است که پیام و برداشت فرهنگ سازمانی با استراتژی های سازمانی مرتبط هستند و تاثیر بسیار زیادی بر افرادی که در سازمان کار می‌کنند، دارند.

چهار ویژگی اصلی مدل فرهنگ سازمانی دنیسون

فرهنگ سازمانی دنیسون بیان می دارد، فرهنگ به آسانی قابل رویت و تماس نیست؛ اما افراد سازمان به گونه‌ای با اهمیت، آن را به خوبی می شناسند و قانون فرهنگ از هر قانون دیگری قوی‌تر است.در بسیاری از سازمان ها این مهمترین پیام و برداشت از فرهنگ است.
دنیسون برای به تصویر کشیدن فرهنگ سازمان از یک مدل استفاده نموده است.این مدل در برگیرنده چهار ویژگی اصلی فرهنگ سازمان: یعنی درگیر کار شدن، انطباق پذیری، ثبات (یکپارچگی) و ماموریت (رسالت) است.این چهار ویژگی به وسیله استفاده از دوازده شاخص که مدل را تشکیل می دهند، اندازه گیری می‌شوند.

فرهنگ سازمانی دنیسون چیست

1-ویژگی درگیر شدن در کار

فرهنگ سازمانی که ویژگی آن درگیرشدن بالای کارکنان در کار باشد، به طور قوی درگیری و مشارکت کارکنان را در فعالیت‌های مختلف سازمان، مورد تشویق قرار می دهد و حس مالکیت و مسئولیت را در آن ها به وجود می آورد حس مالکیت موجب ایجاد تعهد بیشتری به سازمان شده و قابلیت های استقلال را در کارکنان افزایش می‌دهد.

در این گونه فرهنگ، کارکنان به سیستم های کنترل ضمنی و داوطلبانه تاکید دارند تا به سیستم های رسمی، روشن و بوروکراتیک و سازمان به طور پیوسته کارکنان خود را توانمند می‌سازد و قابلیت‌های آن ها را در تمامی سطوح سازمان ارتقاء می‌دهند.در نتیجه تمامی افراد سازمان از مهارت و توانایی لازم برای تصمیم‌گیری در زمینه کار خود برخوردار بوده و همچنین به دلیل دریافت اطلاعات از اعضای سازمان، کیفیت تصمیمات و اجرای آن‌ ها بالا است.

شاخص های ویژگی درگیرشدن

  1. توانمند سازی
  2. تیم گرایی
  3. توسعه قابلیت ها

2-ویژگی سازگاری (ثبات و یکپارچگی)

سازگاری عبارت است از ارزش ها و سیستم هایی که مبنای یک فرهنگ قوی را تشکیل می‌دهند. سازمان های یکپارچه به سبب برخورداری از یک فرهنگ با ثبات، هماهنگ و منسجم گرایش بالایی به اثربخشی دارند.در این گونه سازمان ها رفتار اعضا ریشه در مجموعه ای از ارزش های مرکزی دارد و پیروان آنان دارای مهارت بالایی برای دستیابی به توافق حتی بر سر مسایل پیچیده هستند.سازگاری، افراد را قادر می‌سازد تا واکنش مناسبی را در شیوه ای قابل پیش بینی به یک محیط غیرقابل پیش بینی (با تاکید بر اصولی بر مبنای ارزش ها) از خود نشان دهند.

شاخص های ویژگی سازگاری (ثبات و یکپارچگی)عبارتند از:

  1. هماهنگی و انسجام
  2. توافق
  3. ارزش های بنیادین

3-ویژگی انطباق پذیری

انطباق پذیری عبارت است از توجه به الزامات محیط کاری در فعالیت سازمان های انطباق پذیر در برگیرنده سیستمی از هنجارها و اعتقاداتی هستند که قابلیت دریافت، تفسیر و اعمال علایم محیطی را در تغییرات رفتاری درونی سازمان افزایش می دهند و شانس بقاء، رشد و توسعه سازمان را بالا می‌برد.

سه بعد انطباق پذیری بر روی اثربخشی سازمان اثر می گذرد

  1. توانایی درک و واکنش به محیط بیرونی سازمان های موفق تمرکز زیادی بر روی مشتریان و رقبای خود دارند.
  2. توانایی برای واکنش به مشتریان درونی، بدون توجه به سطح، بخش یا عملکرد.
  3. توانایی دوباره سازی و رسمی کردن مجدد مجموعه ای از رفتار و فرایندهایی که به سازمان اجازه انطباق پذیری می‌دهند.

سازمانی که از توانایی پاسخ گویی منطبقانه برخوردار نباشد، از اثربخشی لازم هم برخوردار نخواهد بود.

شاخص های ویژگی انطباق پذیری عبارتند از:

  1. ایجاد تغییر
  2. مشتری مداری
  3. یادگیری سازمانی

4-ویژگی مأموریت (رسالت)

ماموریت، شامل تعریف و تعیین جهت های طولانی مدت برای سازمان است.ماموریت یا رسالت یک سازمان ارایه دهنده اهداف و معانی و مفاهیمی از سازمان است که به وسیله تعریف نقش اجتماعی و تعریف اهداف بیرونی سازمان به دست آمده است.افراد با داشتن درکی روشن از ماموریت سازمان، قادر خواهند بود تا با تصویر یک آینده مطلوب، رفتار فعلی سازمان را شکل دهند.اگر ماموریت سازمانی درونی شود و سازمان به وسیله آن شناسایی گردد، به تعهد کوتاه مدت و بلند مدت سازمان کمک خواهد نمود.سازمانی که افراد و سازمان در مسیر هدف قرار گیرند و هدف گرا باشند، دستیابی به موفقیت آسان تر به نظر می‌رسد.

شاخص های ویژگی مأموریت عبارتند از:

  1. نیت و جهت استراتژیک
  2. اهداف و مقاصد
  3. چشم انداز

فرهنگ سازمانی چیست؟

فرهنگ سازمانی (Organizational Culture) یکی از مفاهیم مهم در مدیریت سازمانی است که به مجموعه ارزش‌ها، باورها، رفتارها و رویه‌هایی اطلاق می‌شود که در یک سازمان به اشتراک گذاشته می‌شوند و توسط اعضای آن سازمان پذیرفته می‌شوند.

فرهنگ سازمانی نقش بسیار مهمی در تعیین هویت، رفتارها و عملکرد یک سازمان دارد. این فرهنگ می‌تواند از عواملی مثبتی برای افزایش همبستگی، انگیزش و عملکرد اعضای سازمان باشد یا در مواردی نقش مخربی در توسعه سازمان داشته باشد.

فرهنگ سازمانی می‌تواند از عوامل زیر تشکیل شود:

  1. ارزش‌ها و باورها: ارزش‌ها و باورهایی که در سازمان مورد توجه قرار می‌گیرند و برای اعضای سازمان مهم هستند. این ارزش‌ها و باورها معمولاً از رهبران و مدیران سازمان شروع می‌شوند و به تدریج در سطوح پایین‌تر تقویت می‌شوند.
  2. رویه‌ها و عملکردها: رویه‌ها و عملکردهایی که در سازمان برای انجام کارها و فعالیت‌ها وجود دارند. این رویه‌ها و عملکردها می‌توانند نشان‌دهنده روش‌های کاری، سیاست‌ها و رویه‌های موجود در سازمان باشند.
  3. رفتارها و تعاملات اجتماعی: رفتارها و تعاملاتی که اعضای سازمان با یکدیگر و با محیط کاری دارند. این شامل رفتارهای مهارتی، همکاری، احترام متقابل و دیگر عناصر تعاملی است.
  4. هویت سازمانی: این شامل تصورات و ادراکاتی است که افراد در مورد سازمان و محل کار خود دارند. هویت سازمانی می‌تواند توسط عواملی مانند نام و نشان، فلسفه، ماموریت و اهداف سازمان تعیین شود.
  5. ساختار سازمانی: ساختار سازمانی نیز می‌تواند بخشی از فرهنگ سازمانی باشد. ساختار سازمانی به این صورت تأثیر می‌گذارد که چگونه ارتباطات، تصمیم‌گیری‌ها و مسئولیت‌ها در سازمان تنظیم می‌شوند.

اصلاحات در فرهنگ سازمانی می‌توانند از طریق تغییر ارزش‌ها و باورها، تغییر رویه‌ها و عملکردها، تقویت رفتارها و تعاملات اجتماعی، ارتقاء هویت سازمانی و بازنگری در ساختار سازمانی اعمال شوند.