استراتژی قیمت گذاری چیست؟
استراتژی قیمت گذاری مدل یا روشی است که برای تعیین بهترین قیمت برای محصولات یا خدمات استفاده میشود. هدف استراتژی قیمتگذاری موثر، به حداکثر رساندن سود و سهم بازار است، در حالی که قیمتی رقابتی برای مشتریان ارائه میشود.
قیمت مهمترین نقش در تصمیمگیری مشتریان را دارد. اگر قیمت محصول خیلی بالا باشد ممکن است مشتری خرید نکند. اگر قیمت محصول خیلی پایین باشد ممکن است به دلیل اینکه مشتری فکر میکند بیکیفیت است از خرید آن منصرف شود.

برخی از عوامل مهم در قیمت گذاری
- هزینهها: هزینه تولید، توزیع و بازاریابی محصول یا خدمت.
- تقاضای بازار: میزان تمایل و توانایی مشتریان به پرداخت برای محصول یا خدمت.
- رقابت: قیمتهای تعیین شده توسط رقبا و استراتژیهای قیمت گذاری آنها.
- ارزش پیشنهادی: ارزشی که محصول یا خدمت برای مشتریان به ارمغان میآورد.
- اهداف کسبوکار: اهداف مالی و بازاریابی که کسبوکار قصد دارد به آنها برسد، مانند حاشیه سود، سهم بازار یا تصویر برند.
انواع استراتژیهای قیمت گذاری
- قیمت گذاری مبتنی بر هزینه: اضافه کردن حاشیه سود به هزینه تولید.
- قیمت گذاری مبتنی بر ارزش: تعیین قیمت بر اساس ارزشی که محصول برای مشتری ایجاد میکند.
- قیمت گذاری رقابتی: تعیین قیمت بر اساس قیمتهای رقبا.
- قیمت گذاری پویا: تغییر قیمتها بر اساس تقاضا و شرایط بازار.
- قیمت گذاری نفوذی: تعیین قیمت پایین برای ورود به بازار و جذب مشتریان.
- قیمت گذاری گزاف: تعیین قیمت بالا برای محصولات خاص و با کیفیت بالا.
1.قیمت گذاری مبتنی بر هزینه (Cost-Plus)

یکی از روشهای سنتی که شرکتها برای تضمین حاشیه سود استفاده میکنند، روش قیمتگذاری به اضافه هزینه است. این استراتژی قیمتگذاری ساده، کسبوکارها را قادر میسازد تا با اضافه کردن درصد معینی بالای قیمت محصول، برای تعیین قیمت فروش، سود را به حداکثر برسانند. اگرچه بسیاری از عوامل دیگر روند قیمتگذاری را همراهی میکنند، اما دانستن نحوه اعمال قیمتگذاری به اضافه هزینه نیز برای افزایش حاشیه و داشتن سود پایدار ضروری است.
مراحل مربوط به قیمت گذاری به اضافه هزینه
در اینجا مراحل یک استراتژی قیمت گذاری معمولی به اضافه هزینه آمده است:
1.هزینه کل محصولات و خدمات را تعیین کنید. برای تعیین این هزینهها میتوانید هزینههای ثابت و متغیر را جمع آوری کنید. در این مرحله لازم است تمامی هزینههای انجام شده برای کالا یا خدماتی که دارید محاسبه و ثبت شود.
2.هزینه کل را بر تعداد واحدها تقسیم کنید. با این محاسبه، شما باید برای کل هزینه هر واحد نتیجه بگیرید. هدف این است که تعیین کنیم هزینه تولید در هر واحد محصول یا خدمات چقدر است.
3.برای تعیین قیمت فروش و حاشیه محصول، هزینه واحد را در درصد نشانه گذاری ضرب کنید. نسبت هزینه به علاوه یا قیمت نشانه گذاری به عوامل مختلفی بستگی دارد در حالی که بازار فعلی و وضعیت اقتصادی را در نظر میگیریم.
4.وضعیت خود را ارزیابی کنید. با فرض اینکه تقاضای بازار برای محصول شما کم است، می توانید درصد نشانه گذاری را برای جذب خریداران کاهش دهید. اگر سفارش محصول شما زیاد است و شرایط اقتصادی مساعد است، میتوانید درصد نشانه گذاری را افزایش دهید، به خصوص اگر شرکت احساس کند که قیمت هنوز برای بازار هدفش مقرون به صرفه است.
فرمول قیمت گذاری به اضافه هزینه
مکانیسم محاسبه قیمت مثبت نسبتا ساده است. تامین کننده تمام هزینه های ساخت محصول را محاسبه میکند. از این تعیین، آنها میتوانند درصد نشانه گذاری را تخمین بزنند. روش قیمت گذاری به اضافه هزینه، اگر در یک فرمول ساده شده باشد، به صورت زیر است:
قیمت فروش = سرمایه + درصد سود
این استراتژی تضمین میکند که تمام هزینههایی را که کسبوکار متحمل شده است، مانند قیمت مواد مستقیم، قیمت کارکنان و هزینههای ذخیره برای نیازهای غیرمنتظره، قبل از عرضه محصول فهرست کردهاید. هنگامی که قیمت فروش را بالا یا پایین میکنید، مطمئن شوید که متناسب با کشش عرضه و تقاضای محصولات در بازار است.
فرمول قیمت گذاری به اضافه هزینه
مکانیسم محاسبه قیمت مثبت نسبتا ساده است. تامین کننده تمام هزینه های ساخت محصول را محاسبه میکند. از این تعیین، آنها میتوانند درصد نشانه گذاری را تخمین بزنند. روش قیمت گذاری به اضافه هزینه، اگر در یک فرمول ساده شده باشد، به صورت زیر است:
قیمت فروش = سرمایه + درصد سود
این استراتژی تضمین میکند که تمام هزینههایی را که کسبوکار متحمل شده است، مانند قیمت مواد مستقیم، قیمت کارکنان و هزینههای ذخیره برای نیازهای غیرمنتظره، قبل از عرضه محصول فهرست کردهاید. هنگامی که قیمت فروش را بالا یا پایین میکنید، مطمئن شوید که متناسب با کشش عرضه و تقاضای محصولات در بازار است.
2.قیمت گذاری مبتنی بر ارزش (Value-Based pricing)
قیمتگذاری مبتنی بر ارزش، یک استراتژی برای تعیین قیمتها است که اساسا بر اساس ارزش درک شده مصرفکننده از یک محصول یا خدمات است. قیمتگذاری مبتنی بر ارزش بر مشتری متمرکز است، به این معنی که شرکتها قیمتگذاری خود را بر این اساس قرار میدهند که مشتری چقدر ارزش یک محصول را باور دارد.
قیمتگذاری مبتنی بر ارزش با قیمتگذاری بهعلاوه هزینه متفاوت است، که هزینههای تولید را در محاسبه قیمتگذاری تعیین میکند. شرکتهایی که ویژگیها یا خدمات منحصربهفرد یا بسیار ارزشمندی را ارائه میکنند، نسبت به شرکتهایی که عمدتا اقلام کالایی را میفروشند، در موقعیت بهتری برای استفاده از مدل قیمتگذاری مبتنی بر ارزش قرار دارند.
انواع قیمت گذاری بر اساس ارزش
دو نوع قیمت گذاری مبتنی بر ارزش وجود دارد: قیمت گذاری با ارزش خوب و قیمت گذاری ارزش افزوده. شرح مختصری از هر کدام در زیر آمده است.
1.قیمت گذاری با ارزش خوب
قیمت گذاری با ارزش خوب به عمل قیمت گذاری یک محصول بر اساس کیفیت آن یا خدماتی که به مشتری ارائه میدهد اشاره دارد.
2.قیمت گذاری ارزش افزوده
قیمت گذاری ارزش افزوده به عمل قیمت گذاری یک محصول بر اساس ارزش درک شدهای که محصولات و ویژگیهای آنها برای مشتری اضافه میکند، اشاره دارد. فروشندگان تلاش میکنند تا تعیین کنند که ارزش یک ویژگی خاص محصول چه ارزشی را مشتریان میدانند و بر اساس آن محصول را قیمتگذاری کنند.
جدول مقایسه قیمت گذاری مبتنی بر ارزش و قیمت گذاری مبتنی بر هزینه
ویژگی | قیمتگذاری مبتنی بر ارزش | قیمتگذاری مبتنی بر هزینه |
---|---|---|
تعریف | قیمتگذاری بر اساس ارزش درکشده توسط مشتری | قیمتگذاری بر اساس هزینه تولید به علاوه حاشیه سود |
تمرکز | بر مشتری و ادراک او از ارزش محصول | بر هزینههای داخلی کسبوکار و سود مطلوب |
هدف اصلی | حداکثر کردن ارزش ارائهشده به مشتری و سودآوری | پوشش هزینهها و کسب سود ثابت |
مبنای قیمت | ارزش محصول در دیدگاه مشتری | هزینههای تولید، توزیع و سایر هزینهها |
مزایا | ایجاد ارتباط قوی با مشتری و افزایش سود | سادگی در محاسبه و پیشبینی سود |
چالشها | نیاز به تحقیق و تحلیل عمیق مشتریان | عدم انعطافپذیری در برابر تغییرات بازار و رقبا |
مثالها | محصولات لوکس، خدمات سفارشی، نرمافزارهای اشتراکی | کالاهای مصرفی با رقابت زیاد مانند مواد غذایی |
مزایای قیمت گذاری بر اساس ارزش
- ممکن است منجر به قیمت بالاتر شود
- احتمالا ارزش برند را افزایش میدهد
- وفاداری مشتری را ترویج میکند
- مشخص میکند که مشتری چقدر حاضر است برای یک محصول بپردازد
- به ترکیب بازخورد مشتری در طراحی محصولات آینده کمک میکند
معایب قیمت گذاری بر اساس ارزش
- نیاز به سرمایه گذاری قابل توجهی در زمان و منابع برای جمع آوری داده های مشتری دارد
- درک ارزش میتواند در طول زمان تغییر کند
- تعیین قیمت مناسب برای هر مشتری میتواند دشوار باشد
- این فرآیندی است که نه دقیق است و نه با نتایج تضمین شده است
قیمتگذاری خط محصول (Product Line Pricing)
قیمت گذاری خط تولید یک استراتژی قیمت گذاری است که در آن یک شرکت طیف وسیعی از محصولات یا خدمات را با قیمت های مختلف ارائه میدهد که هر محصول دارای مجموعه ای از ویژگی ها و مزایا است. این رویکرد به شرکتها اجازه میدهد تا بخشهای مختلف بازار را هدف قرار دهند و محصولاتی را با قیمتهای متفاوت ارائه کنند تا طیف وسیعتری از مشتریان را جذب کنند.
نمونههایی از قیمت گذاری خط تولید
قیمت گذاری خط تولید در صنایع مختلف استفاده میشود تا گزینه های مختلفی را برای مصرف کنندگان با نیازها و بودجههای متفاوت ارائه دهد که در نهایت نفوذ و درآمد در بازار را به حداکثر میرساند.
1.صنعت نرمافزار و خدمات SaaS
در صنعت نرمافزار بهعنوان سرویس ( SaaS )، قیمتگذاری خط محصول یک رویکرد رایج است که برای ارائه سطوح مختلف خدمات و ویژگیها به مشتریان در مقاطع قیمتی مختلف استفاده میشود. به عنوان مثال، یک شرکت SaaS مانند Adobe ممکن است یک طرح اولیه با ویژگیهای محدود را با قیمت کمتر و طرحهای پیشرفتهتر با ویژگیهای اضافی را برای قیمتهای بالاتر ارائه دهد.
این به شرکت اجازه میدهد تا مشتریان حساس به قیمت و تقاضای بیشتری را هدف قرار دهد.قیمت گذاری خط تولید می تواند به شرکت های SaaS کمک کند تا با ارائه طیف وسیعی از محصولات که نیازهای مشتریان و سطوح بودجه متفاوت را برآورده میکنند، درآمد و وفاداری مشتری را افزایش دهند.
2.صنعت خودرو
تسلا از قیمت گذاری خط تولید در محدوده مدل S خود در صنعت خودرو استفاده میکند. مدل پایه برای کسانی که به دنبال تجربه ضروری تسلا هستند، پاسخ میدهد، در حالی که نسخههای ارتقا یافته با ویژگیهای اضافی، مشتریانی را که به دنبال چیزهای بیشتری هستند، جذب میکند. این ساختار به تسلا اجازه میدهد تا به یک پایگاه مشتری متنوع، هر کدام با بودجهها و ترجیحات متفاوت، رسیدگی کند.
3.کالاهای مصرفی
رویکرد Procter & Gamble در بخش کالاهای مصرفی، به ویژه با نام تجاری شوینده Tide، نمونه ای از قیمت گذاری خط تولید است. تاید با ارائه فرمولبندیها و اندازههای مختلف در قیمتهای مختلف، مخاطبان گستردهای را از کسانی که به تمیز کردن اولیه نیاز دارند تا مصرفکنندگانی که به دنبال راهحلهای پیشرفته هستند، میرساند.
4.قیمت گذاری پویا (Dynamic Pricing)
قیمت گذاری پویا یک استراتژی قیمت گذاری است که بر اساس نوسانات تقاضای بازار، قیمت های متفاوتی را برای کالا یا خدمات یکسان از مشتریان دریافت میکند.قیمت گذاری پویا بر اساس اصل عرضه و تقاضا است. وقتی تقاضا زیاد است، قیمت ها نیز معمولا بالا هستند.
وقتی تقاضا کم باشد، معمولا قیمت ها کاهش مییابد. قیمت گذاری پویا از این اصل اقتصادی استفاده میکند و آن را در زمان واقعی اعمال میکند تا قیمت ها بتوانند بر اساس سطح فعلی تقاضا در نوسان باشند.
قیمت گذاری پویا یک استراتژی قیمت گذاری رایج در صنایعی است که تقاضا در آن ها به طور قابل توجهی از زمان به زمان متفاوت است.
با ظهور فناوری و گرایش به سمت تحول قیمت گذاری دیجیتال، قیمت گذاری پویا گستردهتر و پیچیدهتر شده است. کسبوکارها اکنون میتوانند از تجزیه و تحلیل دادهها برای ردیابی تقاضای مشتری و تصمیمگیری قیمتگذاری در زمان واقعی استفاده کنند.
چالش های قیمت گذاری پویا
قیمت گذاری پویا می تواند ناعادلانه یا استثمارگرانه تلقی شود. با این حال، قیمتگذاری پویا میتواند برای کسبوکارها و مصرفکنندگان نیز یک برد برد باشد، زیرا میتواند به کسبوکارها کمک کند تا سود خود را بهینه کنند و مشتریان بهترین معاملات را پیدا کنند. هنگامی که قیمت گذاری پویا به روشی شفاف و منصفانه استفاده میشود، ابزار قدرتمندی برای مشاغل و مصرف کنندگان است.
- پیچیدگی: نیاز به فناوریهای پیشرفته و تحلیلهای پیچیده داده های مشتری دارد
- ریسک کاهش اعتماد مشتریان: تغییرات زیاد قیمت ممکن است اعتماد مشتریان را خدشهدار کند
- نیاز به مدیریت دقیق: اشتباه در تنظیم قیمتها میتواند منجر به کاهش سودآوری شود
- انتقاد اصلی: مشتریان ممکن است استراتژی قیمتگذاری پویا را ناعادلانه بدانند
مثال هایی برای قیمتگذاری پویا
کسبوکارهایی که از قیمتگذاری پویا استفاده میکنند، میتوانند قیمتها را چندین بار در روز، در زمان واقعی، تغییر دهند تا به تغییرات تقاضا واکنش نشان دهند. این استراتژی بهینهسازی قیمت مبتنی بر داده معمولا در صنایعی با رقابت زیاد و جایی که قیمتها اغلب در نوسان هستند استفاده میشود.
- پلتفرمهای رزرواسیون آنلاین: وبسایتهای فروش بلیط هواپیما یا هتل بر اساس زمان سفر و تقاضا قیمتها را تغییر میدهند.
- خردهفروشی آنلاین: آمازون از الگوریتمهای پیشرفته برای تغییر قیمت محصولات خود بر اساس رقابت و تقاضا استفاده میکند.
- شرکتهای حملونقل: اوبر قیمتها را بر اساس تقاضای لحظهای و ترافیک تنظیم میکند.
- فروش بلیت رویدادها: قیمت بلیت کنسرتها یا مسابقات ورزشی بر اساس میزان فروش و نزدیکی به تاریخ رویداد تغییر میکند.
ابزارها و فناوریهای مورد نیاز برای قیمت گذاری پویا
- الگوریتمهای پیشبینی: برای پیشبینی تغییرات تقاضا کاربرد دارد
- هوش مصنوعی (AI): برای تحلیل دادهها و تنظیم خودکار قیمتها استفاده میشوند
- سیستمهای مدیریت قیمت (PMS): برای اجرای استراتژیهای قیمتگذاری پویا
- دادههای لحظهای: شامل دادههای بازار، رفتار مشتریان و رقبا
جدول مقایسه قیمت گذاری ثابت و قیمت گذاری پویا
ویژگي | قیمتگذاری ثابت (Fixed Pricing) | قیمتگذاری پویا (Dynamic Pricing) |
---|---|---|
تعریف | قیمت محصول یا خدمات بهصورت ثابت و بدون تغییر در بازههای زمانی مشخص تعیین میشود. | قیمتها بهطور مداوم و بر اساس شرایط بازار، تقاضا و سایر عوامل تغییر میکنند. |
هدف اصلی | ارائه قیمت ثابت برای ایجاد حس ثبات و اعتماد | بهینهسازی درآمد و سود در شرایط مختلف بازار |
مثال | فروشگاههای سنتی یا برندهایی با قیمتهای ثابت مانند ایکیا | آمازون، اوبر، وبسایتهای رزرو بلیت هواپیما و هتل |
شفافیت | شفاف و ثابت؛ مشتری قیمت مشخصی را میداند. | ممکن است باعث سردرگمی مشتریان شود، زیرا قیمتها بهسرعت تغییر میکنند |
پیچیدگی | ساده و قابل پیشبینی برای مشتری و فروشنده | پیچیده و نیازمند تحلیلهای مداوم بازار و رفتار مشتریان |
تکنولوژی | نیاز به فناوری پیچیده ندارد؛ فرایند سادهای دارد | نیازمند الگوریتمهای پیشرفته، تحلیل دادهها، و ابزارهای خودکار |
مبنای قیمتگذاری | هزینه تولید، حاشیه سود ثابت، و شرایط اولیه بازار | تقاضای مشتری، رقابت، شرایط بازار، زمان و موقعیت جغرافیایی |
5.قیمت گذاری نفوذی (Penetration Pricing)
قیمت گذاری نفوذی یک استراتژی قیمت گذاری است که برای به دست آوردن سریع سهم بازار با تعیین قیمت اولیه پایین برای ترغیب مشتریان به خرید استفاده میشود. این استراتژی قیمت گذاری عموما توسط تازه واردان به بازار استفاده میشود.شکل شدید قیمت گذاری نفوذی، قیمت گذاری غارتگر نامیده میشود.
مزایای قیمت گذاری نفوذی
- پذیرش و انتشار بالا: قیمت گذاری نفوذ به یک شرکت امکان میدهد محصول یا خدمات خود را به سرعت توسط مشتریان پذیرفته و پذیرفته شود.
- تسلط بر بازار: رقبا معمولا توسط یک استراتژی قیمت گذاری نفوذ غافلگیر میشوند و زمان کمی برای واکنش در اختیار آنها قرار میگیرد. این شرکت می تواند از این فرصت استفاده کند تا مشتریان بیشتری را که ممکن است تغییر دهد.
- گردش موجودی بالا: قیمت گذاری نفوذ منجر به افزایش نرخ گردش موجودی میشود و شرکای زنجیره تامین عمودی مانند خرده فروشان و توزیع کنندگان را خوشحال میکند.
- کاهش هزینه تولید: افزایش حجم تولید میتواند هزینههای تولید را در بلندمدت کاهش دهد.
- کسب وفاداری مشتری: مشتریان به استفاده از محصول یا خدمت عادت میکنند و در آینده حتی با افزایش قیمت، احتمالا آن را ترک نمیکنند.
معایب قیمت گذاری نفوذی
- کاهش سود: قیمت پایین ممکن است در ابتدا باعث کاهش یا حتی حذف سودآوری شود.
- انتظارات مشتریان: مشتریان ممکن است به قیمت پایین عادت کنند و افزایش قیمت در آینده باعث نارضایتی شود.
- ریسک مالی: در صورت شکست استراتژی، کسبوکار ممکن است با ضررهای مالی بزرگی مواجه شود.
- آسیب به تصویر برند: قیمت های پایین ممکن است بر روی تصویر برند تاثیر بگذارد و باعث شود مشتریان برند را ارزان یا بیکیفیت بدانند.
- جنگ قیمت: رقبا ممکن است با کاهش قیمتهای خود، استراتژی نفوذ را خنثی کنند.تنها شرکتهایی که به اندازه کافی قوی هستند که از یک جنگ طولانی قیمتها جان سالم به در ببرند
- استراتژی بلند مدت ناکارآمد: نفوذ قیمت یک استراتژی قیمت گذاری بلندمدت قابل دوام نیست.
مثالی از قیمت گذاری نفوذ
یک بازیکن کوچک فعلی در بازاری که در آن مواد شوینده لباسشویی حدود 15 دلار به فروش میرسد. شرکت A یک شرکت بین المللی است که ظرفیت تولید مازاد زیادی دارد و بنابراین میتواند مواد شوینده لباسشویی را با هزینه بسیار کمتر تولید کند.
شرکت A تصمیم میگیرد وارد بازار شود، استراتژی قیمت گذاری نفوذ را به کار گیرد و مواد شوینده لباسشویی را با قیمت فروش 6.05 دلار بفروشد. هزینه این شرکت برای تولید مواد شوینده لباسشویی 6 دلار است.

استراتژی قیمت گذاری نفوذ
با هزینه نهایی 6 دلار و قیمت فروش 6.05 دلار، شرکت A در هر فروش سود اسمی کسب میکند. با این حال، این شرکت با این تصمیم راحت است زیرا هدف اصلی آن تغییر مشتریان، تصاحب هر چه بیشتر سهم بازار و استفاده از صرفهجویی در مقیاس با ظرفیت تولید بالا است.
شرکت A معتقد است که رقیبش نمیتواند در بلندمدت خود را حفظ کند و در نهایت از بازار خارج میشود. هنگامی که رقیب از بازار خارج میشود، شرکت A تنها فروشنده مواد شوینده لباسشویی خواهد بود و بنابراین میتواند انحصار بازار را ایجاد کند و قیمتها را تا حدی افزایش دهد که حاشیه سود بالایی ایجاد کند.
6.قیمت گذاری اقتصادی (Economy pricing)
قیمتگذاری اقتصادی یک استراتژی فروش است که در آن کسبوکارها محصولات یا خدمات را با کمترین قیمت ممکن ارائه میکنند.این استراتژی معمولا برای جذب مشتریان حساس به قیمت و افزایش فروش در بازارهای بزرگ با حاشیه سود کمتر استفاده میشود.در قیمتگذاری اقتصادی، محصولات دارای ویژگیهای اساسی هستند و هرگونه ویژگی لوکسی از محصولات حذف میشوند که هزینههای تولید و بازاریابی را به حداقل میرساند.
ویژگیهای قیمتگذاری اقتصادی
- کاهش هزینهها و قیمت پایین: قیمت گذاری اقتصادی با روش های تولید، توزیع و بازاریابی مقرون به صرفه رشد میکند و محصولات با قیمت پایینتر از رقبا عرضه میشوند.
- سود از حجم فروش بالا: این استراتژی مخاطبان گستردهای را هدف قرار میدهد و بهجای سود زیاد از هر واحد فروش، سود از طریق حجم بالای فروش حاصل میشود.
- مناسب برای مشتریان حساس به قیمت: این استراتژی بهویژه در بازارهایی که قیمت عامل اصلی تصمیمگیری مشتریان است، موثر است.
مزایای قیمت گذاری اقتصادی
- جذب مشتریان بیشتر:مشتریان حساس به قیمت به محصولات ارزانتر جذب میشوند.
- افزایش سهم بازار:قیمت پایینتر نسبت به رقبا میتواند منجر به افزایش سهم بازار شود.
- هزینههای پایینتر برای مشتری:مشتریان میتوانند محصولی باکیفیت مناسب و قیمت ارزان تهیه کنند.
- سادگی استراتژی:اجرای این استراتژی در مقایسه با روشهای پیچیده قیمتگذاری سادهتر است.
معایب و چالش های قیمت گذاری اقتصادی
- حاشیه سود پایین: سود حاصل از هر واحد فروش کم است و باید به حجم بالای فروش تکیه شود.همچنین دستیابی به یک تعادل ظریف بین ارائه قیمت های رقابتی و حفظ حاشیه سود قابل دوام، مستلزم کنترل ماهرانه هزینه است.
- کیفیت ادراکشده پایین: برندی که به طور مداوم محصولاتی را با قیمتهای پایین ارائه میکند، ممکن است مشتریان محصول را به دلیل قیمت پایین، کمکیفیت تلقی کنند و از خرید آن منصرف شوند.
- محدودیت در رقابت: افزایش جزئی در هزینه ها یا کاهش قیمت رقبا میتواند به طور قابل توجهی بر سودآوری تاثیر بگذارد
- وابستگی به شرایط اقتصادی: این استراتژی در شرایط رکود اقتصادی موثرتر است، اما در دوران رونق ممکن است جذابیت کمتری داشته باشد.
- خطرات وفاداری مشتری: مشتریانی که عمدتا با قیمت های پایین جذب میشوند ممکن است وفاداری به برند نداشته باشند. آنها اغلب اولین کسانی هستند که وقتی یک رقیب معامله بهتری ارائه میدهد تغییر میدهند و حفظ مشتری را به چالش میکشد.
- ریسک اشباع بازار: در بازاری که چندین بازیگر قیمت گذاری اقتصادی را اتخاذ میکنند، اشباع میتواند رخ دهد که منجر به کاهش بازده برای همه شرکتهای درگیر شود.
- استرس عملیاتی: حفظ مداوم قیمتهای پایین مستلزم بهرهوری عملیاتی است که میتواند سخت باشد. کسبوکارها باید دائما در کاهش هزینهها نوآوری کنند، بدون اینکه حداقل کیفیت را به خطر بیندازند.
7.قیمت گذاری گزاف یا اسکیمینگ (Skimming pricing)
اسکیمینگ قیمت، که به عنوان قیمت گذاری اسکیم نیز شناخته می شود، یک استراتژی قیمت گذاری است که در آن یک شرکت قیمت اولیه بالایی را اعمال می کند و سپس به تدریج قیمت را کاهش می دهد تا مشتریان حساس به قیمت را جذب کند. استراتژی قیمت گذاری معمولاً توسط اولین حرکت دهنده ای استفاده می شود که با رقبای کمی روبرو است. کاهش قیمت یک استراتژی قیمت گذاری بلندمدت قابل اجرا نیست، زیرا رقبا در نهایت محصولات رقیب را عرضه می کنند و فشار قیمت را بر شرکت اول وارد می کنند.
دلیل استفاده از استراتژی قیمت گذاری گزاف یا اسکیمینگ
شرکتها اغلب برای محصولات یا خدمات جدید، منحصربهفرد یا نوآورانه از استراتژی قیمتگذاری گزاف استفاده میکنند.محصولات یا خدمات در ابتدا قیمت بالایی دارند و سپس با گذشت زمان کاهش مییابند.در چنین استراتژی، هدف به جای ایجاد حداکثر فروش، ایجاد حداکثر سود در کوتاه ترین زمان ممکن است. این رویکرد شرکت را قادر میسازد تا قبل از افزایش رقابت و فشار قیمت گذاری، به سرعت هزینه های کاهش یافته خود را بازیابی کند.
مشتریانی که میخواهند اولین کسانی باشند که محصول یا خدمات جدیدی را دریافت میکنند ریسک پذیر و حساس به قیمت هستند.استراتژی کاهش قیمت تلاش میکند تا بالاترین سود ممکن را از مبتکران و پذیرندگان اولیه به دست آورد. با پر شدن تقاضا از سوی این دو بخش مصرفکننده، قیمت محصول کاهش مییابد تا مشتریان حساستر به قیمت خرید کنند.
مثالی از قیمت گذاری گزاف یا اسکیمینگ
شرکت A یک شرکت تولید کننده تلفن است که اخیرا یک فناوری اختصاصی جدید برای گوشی های خود توسعه داده است. شرکت A از یک استراتژی skimming قیمت پیروی میکند و برای بازیابی هزینه تحقیق و توسعه خود قیمتی را روی P1 تعیین میکند. پس از ارضای تقاضا در P1، شرکت برای جذب مشتریان حساس به قیمت و فشار قیمت گذاری بر رقبای وارد شده به بازار، قیمت بعدی را در P2 تعیین میکند.
در استراتژی skimming قیمت در بالا، شرکت A درآمد = A + B با فروش Q1 ایجاد میکند. با قیمت گذاری بعدی، شرکت درآمد اضافی = C با فروش Q2-Q1 ایجاد میکند. این شرکت کل درآمد A + B + C را با کل فروش Q2 ایجاد میکند.

جدول مقایسه قیمتگذاری اقتصادی و قیمتگذاری اسکیمینگ
ویژگی | قیمتگذاری اسکیمینگ | قیمتگذاری اقتصادی |
---|---|---|
هدف اصلی | کسب حداکثر سود از مشتریان اولیه با قیمت بالا | جذب مشتریان حساس به قیمت با قیمت پایین |
قیمت اولیه | بالا (قیمتهای اولیه بالا برای جذب مشتریان اولیه) | پایین (قیمتهای پایین برای جذب مشتریان بیشتر) |
مناسب برای | محصولات جدید، نوآورانه و منحصر به فرد | محصولات روزمره و مقرونبهصرفه |
حاشیه سود | بالا (در ابتدا حاشیه سود زیاد است) | پایین (حاشیه سود به دلیل قیمت پایین محدود است) |
حجم فروش اولیه | کم (مشتریان اولیه به دلیل قیمت بالا محدود هستند) | زیاد (جذب حجم بالای مشتریان به دلیل قیمت پایین) |
بازار هدف | مشتریان با توان خرید بالا و علاقهمند به ویژگیهای خاص | مشتریان حساس به قیمت و بازارهای انبوه |
مثال | محصولات فناوری جدید، گوشیهای لوکس، خودروهای لوکس | فروشگاههای تخفیف، خدمات ارزانقیمت، محصولات مصرفی مقرونبهصرفه |
8.قیمت گذاری ساعتی (Hourly pricing)
قیمت گذاری ساعتی یک گزینه محبوب برای بسیاری از مشاغل و کارآفرینان است.قیمتگذاری ساعتی یکی از مدلهای رایج قیمتگذاری است که معمولا در پروژهها و خدماتی که به زمانبندی دقیق نیاز دارند، مورد استفاده قرار میگیرد. در این روش، هزینه بر اساس تعداد ساعتهای کار انجامشده محاسبه میشود. این مدل معمولا برای مشاوران، طراحان، برنامهنویسان، و فریلنسرها مناسب است.
مهمترین مزیت قیمت گذاری ساعتی انعطاف پذیری آن است. مشتریان فقط باید برای زمانی که استفاده میکنند هزینه بپردازند. این ساختار به مشتریان اجازه میدهد تا قبل از انجام هر کاری، بودجه خود را دقیقا برنامه ریزی کنند زیرا هزینه هر ساعت را میدانند. علاوه بر این، این ساختار قیمت گذاری به شما کنترل بیشتری بر حجم کار و منابع خود میدهد زیرا می توانید نرخ های خود را بر اساس تقاضا یا پیچیدگی تنظیم کنید.
چه زمانی از قیمتگذاری ساعتی استفاده کنیم؟
- پروژهه ای نامشخص: اگر پروژه از ابتدا تعریف دقیقی نداشته باشد و زمان مورد نیاز برای تکمیل پروژه را دقیقا نمیتوان مشخص کرد یا مشتری دائما درخواست تغییرات داشته باشد.
- خدمات تخصصی یا مشاورهای: در مواردی که مشاوره نیاز به جلسات متعدد و زمان پاسخگویی به سوالات مشتری دارد.
- کارهای سفارشی: برای پروژههایی که به شدت سفارشیسازی شدهاند و نیاز به تغییرات مداوم دارند. یا مشتریان ترجیح میدهند دقیقا بدانند بابت هر ساعت چه هزینهای پرداخت میکنند.
- پروژه های تکمیلی: برای کارهایی که به عنوان تکمیل یک پروژه بزرگتر انجام میشوند.یا برای پروژههای کوتاهمدت که محاسبه هزینه ثابت سخت است.
جدول قیمتگذاری ساعتی و پروژهای
ویژگی | قیمتگذاری ساعتی | قیمتگذاری پروژهای |
---|---|---|
تعریف | محاسبه هزینه بر اساس تعداد ساعات کار انجامشده | تعیین هزینه کلی برای کل پروژه بدون توجه به زمان صرفشده |
مناسب برای | پروژههای نامشخص یا کوتاهمدت با تغییرات مداوم | پروژههایی با محدوده مشخص و نیاز به بودجه ثابت |
شفافیت برای مشتری | مشتری میداند بابت هر ساعت چه هزینهای میپردازد | هزینه نهایی از ابتدا مشخص است، اما شفافیت زمانی کمتر است |
ریسک برای ارائهدهنده | ممکن است به دلیل تغییرات در پروژه، ساعات بیشتری صرف شود | اگر زمان بیشتری صرف شود، ارائهدهنده ممکن است ضرر کند |
ریسک برای مشتری | هزینه ممکن است بیشتر از انتظار مشتری شود | خطر افزایش قیمت در میان پروژه وجود ندارد |
مثالها | خدمات مشاوره، طراحی گرافیک فریلنسرها | توسعه وبسایت، طراحی اپلیکیشن با محدوده مشخص |
9.قیمتگذاری روانی (Psychological Pricing)

قیمت گذاری روانشناختی یک استراتژی قیمت گذاری است که شامل تعیین قیمت برای محصولات یا خدمات بر اساس تاثیرات و ادراکات روانی به جای عوامل منطقی یا منطقی است. قیمت گذاری روانشناختی از روانشناسی و رفتار انسان برای جذب مشتری و افزایش فروش بهره میبرد.
مشتریان در ابتدایی ترین سطح به دنبال بهترین نقطه قیمت یا بهترین ارزش یابهترین کیفیت هستند اما مسئله این است که مصرف کنندگان به ندرت می دانند که یک چیز باید چه قیمتی داشته باشد. در بیشتر مواقع، آنها میتوانند بر اساس قیمت فروش در کنار قیمت عادی یا با مقایسه چندین محصول در یک دسته، بین یک معامله خوب و یک معامله بد تشخیص دهند.
به همین دلیل است که رفتار مصرف کننده قابل تغییر است. با تحریک احساسات و ادراک آنها نسبت به محصول یا خدمات خود، به آنها کمک می کنید نتیجه بگیرند که آیا محصول شما برای آنها معامله خوبی است یا خیر. وقتی قیمت های شما آنها را به این تصمیم هدایت میکند، در نهایت در خرید خود احساس موفقیت میکنند.
شرکتها بسته به اینکه میخواهند مشتریان احساس کنند در حال دریافت یک معامله خوب، با بالاترین کیفیت یا صرفهجویی در هزینه هستند، از تکنیکهای قیمتگذاری روانشناختی متفاوتی استفاده میکنند. این نشان میدهد که مردم چگونه قیمتها را میبینند و بر اساس این تصورات تصمیمگیری میکنند.
نمونه هایی از قیمت گذاری روانشناختی
- محصولی با قیمت 9.99 دلار به جای 10 دلار تا ارزان تر از آنچه هست به نظر برسد
- قیمت با تخفیف 15.99 دلار درست در کنار قیمت اصلی 19.99 دلار برای تاکید بر بزرگی تخفیف
- فروش یک کفش با مارک ورزشکار 50 درصد بیشتر از همان کفش در رنگ های معمولی
- قیمت گذاری یک محصول با شماره پایه 10 مانند 1000 دلار یا 5000 دلار تا آن را حتی پیشرفته تر و منحصر به فرد تر به نظر برساند.
- نمایش قیمت به عنوان 10 دلار به جای 10.00 دلار برای کوچکتر نشان دادن عدد
- برگزاری یک رویداد فروش یک روزه برای ایجاد فوریت
چرا قیمتگذاری روانی موثر است؟
- ادراک مشتری: قیمتهایی که کمی کمتر از اعداد گرد (مانند 99,000) هستند، در ذهن مشتری بهعنوان قیمت کمتر تلقی میشوند.
- ایجاد فوریت: استفاده از عبارات مانند فقط امروز یا محدودیت تعداد انگیزه خرید را افزایش میدهد.
- احساس برد: وقتی مشتری حس کند معامله خوبی انجام داده است، احتمال خرید افزایش مییابد.
اصول و روشهای قیمتگذاری روانی
- قیمتهای جذاب (Charm Pricing): یکی از شناختهشدهترین روشها، استفاده از اعداد فرد در قیمتها است. برای مثال، به جای 100,000 تومان، قیمتگذاری 99,000 تومان میتواند محصول را ارزانتر جلوه دهد.
- اثر لنگر (Anchoring Effect): ارائه یک قیمت اولیه بالا و سپس پیشنهاد تخفیف (مثل: “تخفیف از 500,000 تومان به 400,000 تومان”) باعث میشود قیمت دوم مناسبتر به نظر برسد.
- بستههای تخفیفی یا ترکیبی: ارائه محصولاتی در قالب بستههای تخفیف، حس صرفهجویی بیشتری به مشتری میدهد. مانند خرید 2 محصول و دریافت یکی رایگان.
- ارزش در مقابل قیمت: تاکید بر ارزش محصول به جای هزینه آن، مانند استفاده از عباراتی مثل “تنها با روزی 10,000 تومان از این خدمت بهرهمند شوید.”
- حذف واحد پول: در بعضی موارد، حذف نماد ارز از قیمت (مثلاً نوشتن “1000” به جای “1000 تومان”) میتواند باعث کاهش حس هزینه در ذهن مشتری شود.
- تفکیک پرداختها: به جای اعلام کل مبلغ، قیمتگذاری به صورت اقساط میتواند تصمیمگیری را سادهتر کند (مثل “ماهانه 200,000 تومان”).
10.قیمت گذاری فریمیوم (Freemium Pricing)

قیمت گذاری فریمیوم (Freemium Pricing) یک استراتژی قیمتگذاری است که در آن یک نسخه رایگان از محصول یا خدمات به کاربران ارائه میشود، اما امکانات پیشرفته با پرداخت هزینه در دسترس مشتری قرار میگیرند. این مدل قیمتگذاریبه طور گسترده در کسبوکارهای آنلاین و اپلیکیشنها استفاده میشود.
با ارائه ویژگیهای ارزشمند به صورت رایگان، شرکتها میتوانند کاربران را درگیر کنند و مزایای پیشنهادات خود را به نمایش بگذارند.کاربرانی که بیشتر با محصول (یا پلتفرم) و قابلیتهای آن آشنا میشوند، به احتمال زیاد برای دسترسی به ویژگیهای پیشرفته یا محدودیتهای افزایشیافته، به نسخه پولی ارتقا پیدا میکنند.
اکثر محصولات فریمیوم تبلیغات هدفمند و خریدهای درون برنامهای را در نسخه رایگان محصول ادغام می کنند تا شانس تبدیل کاربران رایگان به کاربران پولی را افزایش دهند.
مزایای استراتژی قیمتگذاری فریمیوم
- افزایش جذب کاربران: تعداد زیادی از کاربران را به سرعت جذب محصول رایگان میشوند و به ایجاد یک پایگاه کاربر قابل توجه مشتریان بالقوه کمک میکنند.
- کارایی هزینه: عدم وجود هزینه اولیه مانع استفاده کاربران برای امتحان محصول میشود و آن را به یک استراتژی جذب مشتری مقرون به صرفه تبدیل میکند.
- آگاهی از نام تجاری: کاربران راضی از نسخه رایگان میتوانند مدافع محصول شوند و آن را از طریق دهان به دهان و رسانه های اجتماعی تبلیغ کنند و منجر به رشد ویروسی شوند.
- جمعآوری دادههای مشتری: با پایگاه کاربر بزرگ، شرکتها میتوانند دادههای ارزشمندی را جمعآوری کنند و در مورد رفتار، اولویتها و الگوهای استفاده کاربر اطلاعاتی کسب کنند.
- جریان درآمد مکرر: میتوانند از طریق تبدیل از کاربران رایگان به کاربران پولی به جریان ثابت درآمدی منجر شوند، زیرا کاربرانی که ارزشی را در نسخه رایگان پیدا میکنند ممکن است بیشتر برای ویژگیهای اضافی بپردازند و احتمال خرید نسخه پولی افزایش مییابد.
چالشهای استراتژی قیمتگذاری فریمیوم
- بار هزینه: حفظ تعداد زیادی کاربر رایگان میتواند از نظر فضای سرور، پهنای باند، پشتیبانی مشتری و نگهداری مداوم پرهزینه باشد.
- تبدیل کاربران رایگان به پولی: بسیاری از کاربران ممکن است فقط به استفاده از نسخه رایگان بسنده کنند، که میتواند نرخ تبدیل را کاهش دهد.
- رقابت: با توجه به محبوبیت این مدل، رقبا ممکن است خدمات مشابهی با قیمت پایینتر ارائه دهند.
نمونههای موفق قیمتگذاری فریمیوم
- Spotify: دسترسی رایگان به موسیقی با تبلیغات و نسخه پریمیوم بدون تبلیغات
- Dropbox: فضای ذخیرهسازی رایگان محدود و گزینه ارتقا برای فضای بیشتر
- LinkedIn: ارائه ابزارهای حرفهای و شبکهسازی در نسخه رایگان و خدمات اضافی برای استخدام یا بازاریابی در نسخه پولی
فرمول نرخ تبدیل آزمایشی (رایگان به پولی)
نرخ تبدیل آزمایشی یا نرخ تبدیل رایگان به پولی برای ایجاد رشد درآمد قابل توجه پس از جذب کاربران بسیار مهم است.فرمول محاسبه نرخ تبدیل آزمایشی، نسبت بین کاربران تبدیل شده رایگان به پولی و تعداد کل کاربران رایگان است.
نرخ تبدیل آزمایشی = کاربران تبدیل شده رایگان به پولی ÷ تعداد کل کاربران رایگان
- کاربران تبدیل شده رایگان به پولی: تعداد کاربرانی که در پایان دوره آزمایشی رایگان به مشتریان پولی تبدیل شدند.(یعنی تبدیلهای پس از آزمایش)
- تعداد کل کاربران رایگان: تعداد کل کاربرانی که برای یک دوره آزمایشی رایگان ثبت نام کردهاند. (یعنی دسترسی نسخه نمایشی)
با این حال، ارائه ویژگیهای ممتاز که به عنوان ارزش بالا تلقی میشوند، برای ترغیب کاربران رایگان به انتقال از مشتریان رایگان به مشتریان پولی حیاتی است.
مثال برای استراتژی قیمتگذاری فریمیوم
Dropbox (DBX) از استراتژی قیمتگذاری فریمیوم استفاده میکند که در جذب کاربر و رشد درآمد آن موثر بوده است. Dropbox با ارائه 2 گیگابایت فضای ذخیرهسازی رایگان، پایگاه کاربران متنوعی را از دانشجویان و فریلنسرها گرفته تا مشاغل کوچک را جذب میکند و به کاربران این امکان را میدهد تا خدمات را بدون هیچ تعهد مالی تجربه کنند.
طبق آخرین گزارشها، Dropbox بیش از 700 میلیون کاربر ثبتنام کرده است که گواهی بر اثربخشی استراتژی قیمتگذاری فریمیوم است.در پایان سال مالی 2023، Dropbox گزارش داد که بیش از 17.77 میلیون کاربر پرداخت کننده دارد، بنابراین نرخ تبدیل تخمینی تقریبا 2.5٪ است که نشان دهنده توانایی تبدیل کاربران رایگان به مشتریان پولی است.
11.قیمتگذاری گرفتار کننده (Captive Product Pricing)
استراتژی قیمتگذاری گرفتار کننده (Captive Product Pricing) یکی از مدلهای جذاب و سودآور برای کسبوکارهایی است که محصولات یا خدمات مکمل ارائه میدهند. در این مدل قیمتگذاری، محصول اصلی با قیمت پایینتر و گاهی حتی با زیان به بازار عرضه میشود، اما مشتری برای استفاده کامل از محصول اصلی باید محصولات جانبی یا مکمل را با قیمت بالاتر خریداری کند.
ویژگیهای کلیدی مدل قیمتگذاری گرفتار کننده
- محصول اصلی (Core Product): محصول اولیهای که مشتری آن را خریداری میکند و معمولا با قیمتی رقابتی ارائه میشود تا مشتری جذب شود.
- محصول مکمل (Captive Product): محصولاتی که برای عملکرد یا استفاده کامل از محصول اصلی ضروری هستند. این محصولات معمولا با حاشیه سود بالاتری قیمتگذاری میشوند.
مزایای قیمتگذاری گرفتار کننده
1.افزایش درآمد
یکی از مزایای اصلی، ایجاد درآمد مداوم از فروش لوازم جانبی است. هنگامی که مشتریان محصول اصلی را خریداری میکنند، باید به طور مداوم محصولات مکمل را خریداری کنند و یک جریان درآمد ثابت ایجاد کنند . این مدل تضمین میکند که شرکت میتواند حتی پس از فروش اولیه نیز از خریدهای مکرر سود ببرد.
2.حفظ مشتری
قیمت گذاری محصول محرمانه حفظ مشتری را تشویق میکند. مشتریانی که برای لوازم جانبی مکمل به شرکت متکی هستند، به احتمال زیاد به برند وفادار میمانند. این رابطه مستمر رضایت مشتری را افزایش می دهد و ارزش طول عمر مشتری را افزایش میدهد، زیرا خریداران مکرر اغلب از مشتریان جدید سودآورتر هستند. همچنین جمعآوری دادهها در مورد مشتریان بلندمدت نسبتا سادهتر است.
3.نفوذ بازار
قیمت پایین محصول اصلی آن را در دسترستر میکند و مشتریان بیشتری را جذب میکند. با کاهش موانع ورود، شرکتها میتوانند به طور موثرتری به بازار نفوذ کرده و مخاطبان بیشتری را جذب کنند. هنگامی که این مشتریان وارد هیئت مدیره شدند، شرکت میتواند بر فروش محصولات مکمل لازم تمرکز کند.
4.حاشیه سود
حاشیه های بالا در لوازم جانبی باعث افزایش سود کلی میشود. در حالی که محصول اصلی ممکن است با حاشیه کم یا حتی با ضرر فروخته شود، قیمتهای بالاتر در محصولات مکمل تضمین می کند که کسب و کار سودآور باقی میماند. این استراتژی از ضرورت لوازم جانبی برای افزایش سود استفاده می کند و هر گونه حاشیه کمتر اولیه را متعادل میکند
نمونههایی از قیمتگذاری گرفتار کننده
قیمتگذاری گرفتار کننده سودآوری شرکت را با ایجاد یک جریان درآمد ثابت از فروش لوازم جانبی یا مواد مصرفی مورد نیاز برای استفاده از محصول اصلی افزایش میدهد. این استراتژی همچنین وفاداری مشتری را تقویت میکند، زیرا مشتریانی که محصول اصلی را خریداری میکنند، معمولا به خرید محصولات مکمل ادامه میدهند.
1.قهوه سازها
قهوهسازها نمونهای متداول از قیمتگذاری محصوالت هستند. پس از سرمایه گذاری اولیه در دستگاه قهوه ساز، محصولات جانبی مانند فیلترها و تفاله قهوه را برای ادامه استفاده از محصول خریداری می کنید. قهوهسازهای تکنفرهای که فقط از کپسولهای سازگار استفاده میکنند، استراتژی قیمتگذاری بسیار موفقی دارند. این امر به این دلیل است که برای استفاده از محصول اصلی اولیه ای که خریداری کرده اید، ادامه خرید محصولات از همان برند الزامی است.
2.بازی های ویدیویی
کنسولها و بازیهای ویدیویی اغلب از استراتژی قیمتگذاری محدود استفاده میکنند. کنسولها معمولا یکی از محصولات اصلی گرانتر هستند، زیرا میتوانند در ابتدا صدها دلار قیمت داشته باشند. بازیهای ویدیویی که با کنسولها عرضه میشوند. نیز میتوانند برای مطابقت با قیمت گران باشند، که به مرور زمان افزایش مییابد. افرادی که اغلب بازی های ویدیویی انجام می دهند. ممکن است به طور منظم 50 یا 60 دلار را برای خرید بازی های جدید به صورت ماهانه یا حتی هفتگی خرج کنند که سود قابل توجهی برای توسعه دهندگان بازیهای ویدیویی ایجاد میکند. بازیهای ویدیویی محصولات جانبی دیگری مانند کنترلر و هدست نیز دارند.
3.پرینترها و کارتریجها
پرینترها معمولا با قیمت پایین ارائه میشوند، اما کارتریجهای جوهر یا تونر با قیمتی بالاتر فروخته میشوند.مدل قیمتگذاری گرفتار کننده در مورد پرینترها و کارتریجها یکی از شناختهشدهترین نمونههای این استراتژی است. در این مدل، شرکتهای تولیدکننده پرینتر از قیمتگذاری رقابتی برای جذب مشتری استفاده میکنند و پرینترها را با قیمت پایینتری به بازار عرضه میکنند. سپس با قیمتگذاری بالاتر روی کارتریجها (جوهر یا تونر) سود اصلی را به دست میآورند.
چگونه قیمتگذاری کنیم؟ مهمترین نکته در فرایند قیمتگذاری
معرفی انواع روشهای قیمتگذاری کالا و خدمات
1 – قیمتگذاری بر اساس قیمت تمام شده (بر اساس هزینه) (Cost-Based Pricing)
2 – قیمتگذاری بر اساس میزان تقاضا و وضعیت بازار
3 – قیمتگذاری بر اساس رقابت و ارزش کالا در ذهن مشتری (Value-based Pricing)
آشنایی با استراتژیها و روشهای قیمتگذاری کالاها و خدمات
قیمت گذاری نفوذی (penetration pricing/ loss-leader pricing)
قیمت گذاری اقتصادی (Economy pricing)
قیمتگذاری روانی (Psychological Pricing)
قیمت گذاری فریمیوم (Freemium Pricing)
قیمتگذاری روانی (Psychological Pricing)
قیمتگذاری گرفتار کننده (Captive Product Pricing)
قیمتگذاری پویا- قیمتگذاری بر مبنای زمان (Dynamic Pricing / Time-Based Pricing)
قیمتگذاری بر مبنای بازار (Market-Based Pricing)
قیمتگذاری مجموعهای (pricing Bundle)
قیمتگذاری رهبری محصول-کیفیت (Product-Quality leadership)
روش کره گیری (سرشیرگیری) در قیمتگذاری چیست؟
کتاب با موضوع روشهای قیمتگذاری کالا و خدمات
قیمتگذاری جغرافیایی (Geographical Pricing)
هدف از قیمت گذاری چیست؟
چه عواملی بر قیمت گذاری یک محصول یا یک خدمت تاثیر میگذارد؟!
اهداف قیمت گذاری کدام است؟
استراتژی ها و تاکتیک های قیمت گذاری
صفر تا صد تعیین قیمت محصول و خدمات
تخفیف
مجموعهای از چند محصول (پکیج محصولات)
روانشناختی
فریمیوم (Freemium)
فرمول قیمتگذاری
اشتباهات قیمت گذاری
6 عامل موثر بر استراتژی های قیمت گذاری
بهینه سازی مداوم قیمت برای رشد یک شرکت حیاتی است. عوامل متعددی بر انتخاب یک استراتژی قیمت گذاری تاثیر میگذارد. 6 عامل تاثیرگذار بر استراتژی های قیمت گذاری
1.روندهای اقتصادی
در یک اقتصاد رکود، فعالیتهای تجاری کاهش مییابد و نیاز به تعدیل قیمت دارد. این ممکن است به معنای کاهش قیمت ها برای افزایش فروش باشد، به ویژه برای کالاها و خدمات غیر اساسی. در شرایط رفاهی، کسب و کار میتواند کالاها و خدمات را با قیمتی عالی که مردم مایل به خرید هستند بفروشند.
2.سطح تقاضای بازار
قانون عرضه و تقاضا نقش مهمی در انتخاب استراتژی کسب و کار دارد. هنگامی که تقاضا بیشتر از عرضه باشد، شرکت ها میتوانند قیمت های خود را به سمت بالا تنظیم کنند زیرا مصرف کنندگان برای خرید محصولات معدود عجله دارند. گاهی اوقات شرکت ها ممکن است کمبود مصنوعی ایجاد کنند تا از این موضوع استفاده کنند.
3.اهداف حاشیه سود
اکثر شرکت ها برای به حداکثر رساندن سود وجود دارند. آنها به یک استراتژی قیمت گذاری نیاز دارند که اهداف سود آنها را برآورده کند. اگر میخواهید در کوتاه مدت درآمدزایی داشته باشید، داشتن قیمت های تخفیف دار ایده آل است. اگر هدف شما دستیابی به سود بلندمدت است، به استراتژی هایی نیاز دارید که وفاداری مشتری را به کسب و کار جلب کند.
4.سطح رقابت
رقابتی که یک کسب و کار دارد، حاشیه سود آن را تعیین میکند. هرچه رقابت شدیدتر باشد، استراتژی و سیاست قیمت گذاری انعطاف پذیرتر خواهد بود. داشتن یک تحلیل رقابتی هنگام انتخاب استراتژی بسیار مهم است. به شما کمک میکند به سوالات زیر پاسخ دهید:
- رقبای شما چه هزینهای دارند؟
- چه مشتریانی را جذب میکنند؟
- آنها چه سطحی از خدمات و خدمات را ارائه میدهند؟
- موقعیت آنها در بازار چیست؟
5.ارزش درک شده از محصول شما
اکثر مصرف کنندگان بر این باورند که شرکتهای بزرگ خدمات و کالاهای باکیفیت ارائه میدهند. این بدان معناست که شرکتی که قیمتهای پایینتری نسبت به این شرکتها ارائه میدهد ممکن است از محصولات پایینتر و در نتیجه کیفیت پایین استفاده کند. اگر ساختار هزینه به قیمت پایین اجازه دهد، یک کسب و کار به صبر و بازاریابی قوی نیاز دارد تا مشتریان را در مورد ارزش محصول خود متقاعد کند.
6.مصرف کنندگان و مقررات دولتی
مشتریان بر قیمت گذاری شما تاثیر میگذارند و دانستن جمعیت آنها میتواند به انتخاب یک استراتژی ایده آل کمک کند. جمعیت شناسی شامل سن، سطح تحصیلات، طبقه و محل مشتریان هدف شما است. اگر بازار هدف شما مخاطبان ثروتمندی باشد، قیمت ها بالاست. اگر هدف افراد کم درآمد باشد، قیمت های پایین ترجیح داده میشود. سیاست های مالی و پولی دولت ممکن است بر قیمت گذاری تاثیر منفی یا مثبت بگذارد. عواملی مانند موانع تجاری، مالیات و نرخ تورم بر قیمت گذاری تاثیر میگذارد.
ثبت ديدگاه